تعادل اخلاقي در خانواده

نويسنده: حضرت آيه اللّه العظمي مظاهري

مسؤوليتهاي خانوادگي بسيار و انجام دادن آن مشکل است. تدبير منزل، تعدل اخلاقي لازم دارد، و تندي و سخت گيري باعث پيدايش عقده ها و نارحتي ها مي شود. سستي و کندي نارسايي هايي ايجاد مي کند که سرانجام به گستاخي مي انجامد. اداره ي امور خانواده نيازمند رعايت حد اعتدال، عقل اجتماعي، عاطفه، علم و سياست است.
مرد بايد بر پايه ي روش صحيح و تعادل اخلاقي به گونه اي امور منزل را تدبير کند که بر دلها حکومت داشته باشد، و از استبداد بپرهيزد، و با سلوک خويش همواره کانون خانواده را گرم و با معنويت نگاه دارد. انجام اين وظيفه ي مهم پيوند معنوي افراد خانواده را محکم و آنان را
پشتيبان و مدديار يکديگر مي کند. قرآن شريف اين مسؤوليت را دقيقاً گوشزد کرده و انسان را به انجام آن مکلف فرموده است:
مسؤوليت خانوادگي يک وظيفه ي اجتماعي است، و بايد همراه «خودسازي» به سازندگي خانواده پرداخت تا از زيانکاران نباشيم.

مرد سرپرست زن است

قرآن شريف در باره ي سياست منزل دستورهاي فراواني دارد، از جمله ي آن اين آيه است: «اَلرّجالُ قَوّامون علي النِّساءِ بِما فَضّل اللهُ بَعضهُم علي بَعضٍ و بِما اَنفقوا مِن اَموالِهم...(2)»
«مردان را بر زنان حق تسلّط و نگهباني است، به واسطه ي آنچه خداوند برخي را بر برخي ديگر فضل داد، و (نيز) براي اينکه مردان از مال خود به زنان نفقه مي پردازند.»
بنابراين، رياست منزل با مرد است، و چونان فرمانده، حق قيموميّت و سرپرستي بر زن دارد. به عبارت ديگر در واقع اداره ي امور و تدبير منزل از نظر مادي و معنوي بر عهده ي مرد است. اين وظيفه ي سنگين تنها با حکومت بر دل ميسّر است، و تسلط بر جسم به تنهايي مؤثر نمي افتد. زيرا زور پايدار نيست.
شرط موفقيت در فرماندهي ،حکومت بر دل افراد زير فرمان است موفقيت مرد در سرپرستي خانواده نيز، به تسلط بر دل افراد آن بستگي
تام دارد. زيرا که هر گاه بر دلها حکومت شود، فرمانبري حتمي است و نيازي به زور و خشونت نيست. و محيط خانه چون ساير محيط هاي اسلامي، به زورگويي زد و خورد و بدرفتاري آلوده نمي شود.

عقل و عاظفه مردان و زنان

سرپرستي مردان، با توجه به تبيين آن در آيه ي پيشين، دلايلي دارد از جمله: وجود تعقلي مردان و عاطفي زنان است. کارهاي تعقلي وظيفه ي مردان و امور عاطفي بر دوش زنان است.
وظايف خانه داري، همسرداري و تربيت فرزندان به عاطفه ي قوي نياز دارد و از مسؤوليتهاي مهم و سنگين است. اين وظايف براساس فطرت و آفرينش زن وضع شده و کاملاً با استعداد و توانايي او متناسب است، حال آن که مردان بر حسب فطرت از عهده ي انجام وظايف برنمي آيند، طبيعي است که سلسله کارهايي که فطرتاً به عهده ي زنها گذارده شده از عهده ي مردان خارج است. زيرا، مرد براي بچه داري و خانه داري خلق نشده است. مرد وجودي تعقلي دارد که براي کارهاي سنگين اجتماعي مناسب است.

معناي آيه «الرجال قوامون علي النساء»

مَثَل زن مثل گل سرخ است. ولي، مرد به درخت تنومند مي ماند. همچنان که وجود ظريف و با طراوت گل سرخ تاب تحمل آفتاب سوزان و باد و طوفان و سرماي زمستان را ندارد، زن را نيز ياراي مقاومت در برابر مسؤوليت هاي سنگين و طاقت فرساي اجتماعي نيست.
با اين بيان روشن است که اگر وجود مرد نباشد، اجتماع ناقص است و اگر وجود زن نباشد نيز اجتماع ناقص خواهد بود. از اين رو، تدبير منزل و کارهاي سنگين به مرد واگذار شده چون اقتضاي او چنين است و خانه داري به مقتضاي آفرينش زن به عهده ي او قرار گرفته است. بديهي است که اين مسئله دليل برتري مرد بر زن نيست، و آنجا که قرآن مي فرمايد:
بدان معناست که مرد بر زن «فضيليت تعقلي» دارد، نه برتري وجودي. ناگفته پيدا است که زن، نيز، از جهتي بر مرد برتري دارد، و آن «فضيلت عاطفي» است. قرآن در مقام بيان برتري مرد بر زن نيست و اين آيه جسارت به مقام زن بشمار نرود.

تفاوت خلقت مرد و زن نشانه رحمت است

گفتيم: «وجود مرد تعقلي» است و در نتيجه «از زن عاقل تر».
«زن وجود عاطفي دارد» و در نتيجه «از مرد با عاطفه تر است».
اين اختلاف نه تنها تبعيض نيست، بلکه از نشانه ها و آيات الهي و منشأ آرامش، دوستي و رحمت ميان زنان و مردان است:
«يکي از نشانه هاي خداوند اين است که براي شما از خودتان همسراني بيافريد، تا در کنار آن آرام گيريد، و ميان شما دوستي و مهرباني قرارداد. همانا در اين امر (انس و الفت و مهرباني بين زن و شوهر که در حقيقت اساس و پايه ي محکم زندگاني و باعث آسايش و راحتي است) براي مردمي که اهل تفکر و تعقل هستند نشاني از حکمت الهي است.»

زنان ناقص العقل نيستند

اين ايراد، که اسلام زن را ناقص العقل آفريده است، از طرف غربيها طراحي شده است، و بايد گفت که در زن کمبود عقل نيست تا مورد اشکال و ايراد واقع شود. بلکه، عقل زن چون تحت تأثير عواطف شديد قرارمي گيرد کاربرد اصلي خود را از دست مي دهد. از اين رو اسلام زنان را از مسؤوليتهايي که نبايد عواطف در آن حکومت کند همچون قضاء و جهاد و حکومت منع کرده است.
بنابراين، زن از اين جهت که مايه ي آسايش و راحتي و رفع کننده ي اضطراب خاطر و نگراني است، بر مرد فضيلت دارد، و مرد به دليل انجام دادن کارهاي سنگين اجتماعي و تدبير منزل از زن برتر است. پس، زن و مرد دو نحوه ي وجودي هستند که براي اداره نظام جهان بايد با هم باشند. از اين رو چون وجود مرد «وجود تعقلي» است.
تدبير و اداره مالي و تربيت خانواده به عهده ي او واگذار شده است. بدين جهت زن بايد در مقابل او متواضع و مطيع باشد.

صفات زنان شايسته

زنان پرهيزکار، فروتن و فرمانبردارند، و خداوند براي زن شايسته دو صفت بازگو کرده است:

1-فروتني و فرمانبرداري

زن بايد فرمان بردار همسر خويش و در مقابل او متواضع و سر به زير باشد. بنابراين،زماني که در مقابل همسرش گردنکشي و گستاخي کند در حقيقت با نحوه ي وجود فطري الهي خود مخالفت مي کند. زن شايسته از نظر اسلام کسي است که فرمانبردار همسر باشد، مرد در خانه هم چون فرمانده، فرمان مي دهد. اما، نه بر مبناي قلدري و زورگويي. بلکه، فرمان طبيعي براي مصلحت و اداره ي خانواده. و زن موظف است که گوش به فرمان باشد.
لازم به يادآوري است که فرمان دادن مرد نبايد در باره ي لباس شستن، غذاپختن و... باشد. زيرا، در اين گونه موارد مرد را بر زن
حقي نيست، و حق مرد بر زن تنها در زمينه ي «استمتاع» است و دراين مورد تنها حق بازخواست دارد. اما، هر چند مرد حق ندارد به زن دستور شستن لباس، تهيه غذا و يا... بدهد، زن بايد وظيفه ي خود را بداند و لباس مرد را هميشه آماده کند، خوراک بپزد و خانه را آماده ي زيستن کند. در حقيقت زن شايسته زني است که قبل از آمدن همسر به منزل، تمام لوازم آسايش مرد را تهيه کرده باشد، حساب زن و شوهر حساب رفاقت و دوستي و صفا و صميميت است. حساب، حساب عشق و ذوق است، نه قانون و وظيفه و دستور.
مسئله اين نيست که مرد بر زن چه حق شرعي دارد تا زن تنها در همان محدوده فرمان ببرد. بلکه، موضوع اين است که اگر زن يا مرد درخواستي از يکديگر کردند، اگر هم حق شرعي نبود، اين دو بر پايه ي محبت و عشق و صميميت، درخواست يکديگر را اجابت کنند.

2-عفت داشتن

دومين صفت که اسلام براي زن شايسته ذکر کرده، «عفت» است. «عفت در خلوت و جلوت». يعني، زن در حضور و غياب همسر بايد «عفيف» باشد، و بود و نبود وي در تعفف او اثر نگذارد.

وظايف زن

از جمله وظايف زن اين است که قبل از آمدن همسر، خود را آماده ي پذيرايي از او کند و هنگام روبرو شدن با وي با تبسم سلام کند. سپس در حضور او بنشيند، بگويد و بخندد و شادي و نشاط بيافريند.

وظيفه ي مرد هنگام نافرماني زن

قرآن مي فرمايد:
«آنان را که از نافرمانيشان بيم دارند موعظه کنيد»
کلامي که سر تا پا مهرباني و تلطّف باشد را موعظه گويند. «موعظه» بايد همچون خورشيد از تمام جوانب آن نور و گرمي ببارد و براساس دليل و برهان باشد. روحيه ي افراد مختلف متفاوت است، مثلاً در برخورد با زنان بايد به استدلال عاطفي و احساسي تکيه کرد و برهان تعقلي محض در اين باره، اثر لازم را ندارد.
چنانکه قرآن هم به دوستي و مهرباني اشاره دارد:
بنابراين، اگر زن در وظايف خود کوتاهي کند، بايد با «موعظه» و برخورد محبت آميز او را نسبت به وظايفش آشنا ساخت. يعني، اگر وارد خانه شديد و همسرتان را با همان لباس آشپزي و گرفتگي و خستگي ديديد، نبايد پرخاش کنيد و زبان به سرزنش بگشاييد. بلکه با ملاطفت و خونسردي و محبت برخورد کنيد، به او يادآوري کنيد که چنين رفتاري موجب مي شود که کانون گرم خانواده مان به سردي گرايد.

نظر يک روانشناس

يکي از روانشناسان مي گويد:«مرد خوب کسي است که هنگام وارد شدن به خانه اگر به کفشش گِلي چسبيده باشد، ابتدا آن را پاک کند و سپس وارد منزل بشود. غم و غصه و نگراني نيز، نظير گِل ته کفش است که پيش از وارد شدن به منزل بايد زدوده شود. هم چنين، يک زن شايسته همانطور که منزل را جاروب مي کند و آشغال را از منزل و اطاق خارج مي کند، بايد غم و غصه و بي نشاطي را از محيط خانه مثل خاکروبه بزدايد».

نمونه ي برخورد اسلامي

براي مثال نمونه اي از يک برخورد اسلامي را باز مي گوييم:
فرض کنيد که هنگام وارد شدن به منزل با کثيف بودن و يا نامرتب بودن خانه بر مي خوريد و محيط خانه را شايسته ي يک زندگي اسلامي نمي يابيد، بايد همسر خود را «موعظه» کنيد، با مهرباني نارسايي ها را به او گوشزد کنيد، و به او بگوييد که «النّظافهُ من الإيمان (9).» سپس به تأثير محيط پاکيزه ي خانه در تربيت و رشد و سلامت فرزندان اشاره کنيد، وظايف پدر و مادر را در اين باره يادآور شويد، و سخناني از اين قبيل بگوييد تا مورد پذيرش همسرتان قرار گيرد و اشتباه خود را برطرف کند. زيرا، اگر «موعظه» با عاطفه شروع شود و با استدلال پايان پذيرد حتماً اثر مناسب مي گذارد.

تکرار موعظه

استاد بزرگوار ما، مرحوم «آيت الله العظمي بروجردي» گاهي مطالبي را که براي بعضي از طلبه ها دشوار مي نمود و درک و تصديقش به آساني ميسر نبود، هر روز بيان مي فرمودند، و آنقدر مطلب تکرار مي شد تا سرانجام قابل فهم و تصديق مي شد. چنان که در تفهيم مبحث «قاعده ي فراق» هفده روز مطالب را تکرار فرمودند تا دشواري بحث هموار شد. گاهي تکرار مطالب با الفاظ مختلف ضروري مي نمايد تا سخن تأثير خود را به جا بگذارد. اما «موعظه» و «تکرار موعظه» مستلزم داشتن اعصاب قوي و «سعه ي صدر» است. تا نه «خود خوري» لازم آيد و نه داد و فرياد زدن».
اگر انسان دريا دل و بر اعصاب خود مسلط باشد، پيروزي بزرگي را به دست آوده است. چنانکه موساي کليم (ع) براي انجام رسالتش از باري تعالي «سعه ي صدر» طلب فرمود:
«خدايا مرا دريا دل کن، و کارم را آسان و گره از زبانم بردار و حرفم را بفهمان.»
از آيه ي شريفه استفاده مي شود که اگر انسان دريا دل شود و بر اعصاب خود تسلط داشته باشد مي تواند مشکلات را هموار و کارها را آسان کند، سخنش را به کرسي قبول بنشاند و سرانجام در دل ديگران نفوذ کند.

پي نوشت :

1-سوره ي تحريم، آيه ي 6.
2-سوره ي نساء، آيه ي 34.
3-سوره ي نساء، آيه ي 34.
4-سوره ي روم، آيه ي 21.
5-سوره ي نساء، آيه ي 34.
6-سعدي ـ بوستان
7-سوره ي نساء، آيه ي 34.
8-سوره ي روم، آيه ي 21.
9-پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله وسلم) مستدرک الوسايل جلد 16، صفحه ي 319.
10-سوره ي طه، آيات 23 تا 28.

منبع: کتاب خانواده در اسلام